- اهل دل
- شناسندگان
معنی اهل دل - جستجوی لغت در جدول جو
- اهل دل
- صاحب دل، زنده دل، روشن ضمیر، در تصوف کسی که از سر گذشته و طالب سر است و حالات وجدانی را به هر عبارت که خواهد بیان کند، عارف، خداشناس
برای مثال چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست / سخن شناس نه ای دلبرا خطا اینجاست (حافظ)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اهل مباحثه و گفتگو
ترسنده، بزدل
آهنین دل، قسی
کاتب، نویسنده
آنک دلی مانند پیل دارد شجاع دلیر: ملک پیل دال پیلتن پیل نشین بو سعیدبن ابوالقاسم بن ناصردین... (منوچهری) توضیح در دیوان (منوچهری) شید دل آمده (بجای: پیل دل)
مردم خداشناس و پارسا
ساکنان خانه ها، اهل حضر
سنگدل، سخت دل، بی رحم، دلیر
واقفان بر رازها و چگونگی چیزها، زنده دل، خوش گذران
مردم مرتد، جماعتی که پس از رحلت پیغمبر اسلام در زمان خلافت ابوبکر از دین اسلام برگشتند
سوتکدل فرناسدل کسی که خاطر او به غفلت گراید
کاتبان، نویسندگان
نو ماهی به ماه نو نگریستن دیدن ماه نو
دارای یک رای و اندیشه، متفق متحد، دوست جانی صمیمی
تردید، دودلی
دل دل کردن: کنایه از شک و تردید داشتن، تشویش و تردید در کاری، دودلی
دل دل کردن: کنایه از شک و تردید داشتن، تشویش و تردید در کاری، دودلی